نویسنده : Mohammadreza
تاریخ : سه شنبه 2 دی 1393
|
مردي توي کوپه قطار با يک خانم غريبه همسفر بوده..
شب خانمه ميره تخت بالايي ميخوابه و مرده تخت پاييني..
نصفه شب خانمه ميگه: سردمه، کاش شما ميتونستي ميرفتي از مأمور قطار برام پتو ميگرفتي..
مرده ميگه: ميخواي خانم امشب فرض کنيم زن و شوهر هستيم تا هردومون گرم شيم؟
خانومه که همچين بگي نگي از پيشنهاد بدش نيومده بوده ميگه: باشه حاضرم..
مرده ميگه: پس پاشو خودت برو پتو بگير، براي منم يه چايي بيار...
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: یه فنجون قصه، پیشنهاد خاک بر سری، ،